«هُ» در اِنَّا اَنزَلْنَاهُ – قرآن و حقیقت آن
آیا «هُ» در آیه شریفه ضمیر است و مرجعی دارد؟ یا یک حقیقت است؟ این کلمه «هُ» مرفوع است چناچه اشباع شود «هُو» میشود. شاید رهزن باشد که «هُ» ضمیر است لکن اشکال آن است در سوره مبارکه قدر مرجعی برای این ضمیر وجود ندارد بنابراین نمیتوان آن را ضمیر تلقی کرد. با اندکی تامل و درنگ به ذهن میرسد کلمه «هُ» یک حقیقت است و آن حقیقت همانا مطلق هستی است بنابراین معنی آیه شریفه میشود: ما همانا مطلق هستی فرود آوردیم.
حال این مطلق هستی در کلام الله دارای اوصافی است:
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (یوسف/۲)
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا (طه/۱۱۳)
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(الزمر/۲۷)قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (الزمر/۲۸)
تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ(فصلت/۲)كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت/۳)
وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًىأُولَـٰئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ (فصلت/۴۴)
وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ(الشوری/۷)
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (الزخرف/۳)
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا (الجن/۱)
و جایگاه آن اوصاف شب قدر یا همان لیلة القدر است.
مرحوم حکیم سبزواری در شرح اسماءالحسنی در مورد آیه ۵۳ سوره فصلت میفرماید:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(فصلت ۵۳)
یُحتَمَلُ اَن یَکونَ «اَلهٰاء» ضَمیراً و اَن یُرادَ اَن «اَلْهُویَّه» الحَقُ فَاِنَّ «هُوَ» اَصلهُ «هُ»، رُفِعَ لِرَفعَةِ المُسَّمیٰ، وَ اُشبِعَ لِعَدَمِ نِهٰایَةِ رَفعَتِه وَ هُویَتِه، فَنَشَأَ مِنهُ اَلواوُ، وَ الّدائِرَةُ لا نِهایَةَ لَهٰا، لِأَنَّ نِهٰایَةَ الخَط هِی الّنُقطَه، وَ نِسبةُ مَرکَزِهٰا اِلیٰ المُحیطِ مِن جَمیعِ الجَوانب نِسبةُ واحدةٌ. وَ قَد یُکتَبُ «اَلهٰاءُ» دائِرةَ الواحِدَة عَلی الاَصل، وَ قَد تُکتَبُ دائِرَتین اِشارةً اِلی الجَمالِ وَ الجَلالِ.
در سوره فصلت آیه ۵۳ خداوند میفرماید: ما آیات خود را برای آنان در آفاق جهان و جانهای بندگان نشان میدهیم تا آشکار شود که آن حق است، آیا پرورگارت کفایت نمیکند که او بر هر چیزی گواه است.
مرحوم حکیم سبزواری میفرماید: احتمال داده میشود که «هُ» در «أنه الحق» ضمیر باشد و اینکه اراده شده که آن هویت و حق است. زیرا «هو» اصل آن «هُ» است و به خاطر رفعت مسمی، رفع داده شده است و به خاطر بینهایت بودن رفعت و هویت، اشباع شده است. پس از آن اشباع، «و» ناشی میشود. در نتیجه «هو» میگردد. و دایره که همان «ه» است نهایتی برای آن نیست و نسبت مرکز آن به محیط از همه جوانب یکسان است. و گاهی به همان صورت دایره (مطابق اصل) نوشته میشود و گاهی دو دایره (هـ) که اشاره دارد به جمال و جلال آن حقیقت.
این حقیقت و هویت، قرآن است و عربی میباشد. یعنی این هویتی حقیقی، جمعی، و در بطن او کثرات است. عربی است به این معنی که پیوسته هویدا است و گنگ نیست، جای شکی در او نیست گرچه بسا شککنندگان باشند.
منظور از قرآن، قرآن کتبی نوشتاری نیست چرا که نام آن مُصْحَف است. و قرآن عربی است نه به این معنی که که لغت و زبان عربی بلکه عربی یعنی بسیار روان و آشکار است(همانطور که در لغتنامه «مُعجَمُ مَقائیسِ اللُّغة» آمده است «عرب» در اصل به معنای ابانه و افصاح و نشاط است، که به زبان پارسی آشکار و شیوا و شادی ترجمه میگردد). این حقیقت، به طور خالص و یکدست هدایت و برطرف کننده دردها و بیماری ها است، این حقیقت، حکم روشن دارد و بیم دهنده و مژدهآفرین است. این حقیت، تمام و رحمت گسترده است.
آنچه گفته شده که قرآن عربی است یعنی به لغت عربی در مقابل عجمی نازل شده است، غلط است. ممکن است در مقام مقایسه عربی بهتر از فارسی یا زبانهای دیگر باشد لکن اینکه در قرآن آمده است قرآن عربی است یعنی آشکار است و گنگی در او نیست.
دیدگاهتان را بنویسید