مسائل طلاق
مسائل طلاق
«طلاق» صيغه ای است كه عقد دائم را به هم میزند و موجب جدايی زن و شوهر می شود. اسلام همان گونه كه نسبت به ازدواج سفارش نموده و آن را سنّت پيامبراكرم (ص) دانسته طلاق را مورد نكوهش و مذمت شديد قرار داده است، در بعضی از روايات وارد شده كه : «از ميان چيزهای حلال، طلاق مبغوض ترين آن ها نزد خداوند می باشد».[1]
براين اساس، دستورات اسلام نسبت به ازدواج به شكلی است كه پايه های آن به حدی قوی و محكم به وجود آيد كه كمتر منجر به طلاق شود و از طرف ديگر محدوديت های زيادی در شرايط و احكام طلاق قرار داده شده تا كمتر تحقق يابد، ولی با اين حال اگر ادامه زندگی و رابطه همسری بين زن و شوهر موجب عسر و حرج و فشارهای روحی و اختلافات شديد و غير قابل اصلاح شود، اسلام طلاق را راه نجات زن و شوهر دانسته است.
- (مساله 1) مردی كه زن خود را طلاق می دهد بايد عاقل و بالغ باشد و به اختيار خود طلاق دهد، پس اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد باطل است، همچنين بايد قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغه طلاق را بدون اراده يا به شوخی بگويد صحيح نيست.
- (مساله 2) زنی را كه می خواهند طلاق دهند بايد دارای دو شرط باشد:
الف- هنگام طلاق از خون حيض يا نفاس پاك باشد.
ب- در پاكی پس از حيض و نفاس يا در حال نفاس و حيض كه پيش از اين پاكی بوده شوهرش با او نزديكی نكرده باشد. و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده بيان میشود.
- (مساله 3) طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس، در سه صورت صحيح است:
1ـ شوهر پس از ازدواج با او نزديكی نكرده باشد.
2ـ معلوم باشد كه آبستن است و اگر معلوم نباشد كه آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش دهد بعد بفهمد آبستن بوده، چنانچه قصد ايجاد و تحقق طلاق صورت گرفته اشكال ندارد، هر چند احوط اعاده طلاق است.
3ـ شوهر به علت غايب بودن، نتواند و يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد.
- (مساله 4) اگر زن را از خون حيض و نفاس پاك بداند و طلاقش دهد بعد بفهمد هنگام طلاق در حال حيض يا نفاس بوده، طلاق باطل است، ولی اگر او را در حيض يا نفاس بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده، چنانچه قصد جدی نسبت به ايجاد و تحقق طلاق صورت گرفته، طلاق او صحيح است.
- (مساله 5) اگر با همسرش كه از حيض و نفاس پاك بوده نزديكی كند و در همان پاكی طلاقش دهد، اگر بعد معلوم شود كه هنگام طلاق آبستن بوده، چنانچه قصد ايجاد و تحقق طلاق صورت گرفته، طلاق اشكال ندارد، هر چند احوط آن است كه دوباره طلاق دهد.
- (مساله 6) اگر مردی كه غايب است بخواهد همسر خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه همسر او در حال حيض يا نفاس است يا نه، اگر چه اطلاع او از روی عادت حيض زن يا نشانه های ديگری باشد كه در شرع معيّن شده، بايد حال او را جويا شود و اگر نتواند بايد تا مدتی كه معمولاً زن ها از حيض يا نفاس پاك می شوند صبر كند و احوط آن است كه حدّاقل تا يك ماه، بلكه بهتر است تاسه ماه صبر كند و بعد طلاق دهد و در اين صورت اگر بعد معلوم شود كه در حيض بوده طلاق صحيح است.
- (مساله 7) كسی كه غايب نيست، ولی اطلاع از حال زن برای او ممكن نمی باشد، مانند شخصی كه زندانی است و ملاقات ندارد، در حكم غايب است.
- (مساله 8) اگر با همسرش در حال پاكی نزديكی كند و بخواهد او را طلاق دهد، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود، ولی اگر زن آبستن باشد يا نُه سال او تمام نشده و يا يائسه باشد، میتواند بعد از نزديكی بلافاصله او را طلاق دهد.
- (مساله 9) اگر با همسرش كه از حيض و نفاس پاك است نزديكی كند و سپس مسافرت نمايد، چنانچه راهی برای تحقيق از حال زن نباشد و بخواهد او را طلاق دهد بايد به اندازهای كه زن معمولاً بعد از آن پاكی خون می بيند و دوباره پاك می شود صبر كند و احوط آن است كه تا يك ماه و بهتر است تا سه ماه صبر كند.
- (مساله 10) اگر مرد بخواهد همسر خود را كه يائسه نيست، ولی از نظر اصل خلقت يا به علت بيماری حيض نمی شود، طلاق دهد، بايد از وقتی كه با او نزديكی كرده به مدت سه ماه از نزديكی با او خودداری نمايد و سپس او را طلاق دهد.
- (مساله 11) بنابر احتياط واجب بايد طلاق به صيغه عربی صحيح و با قصد انشا؛ يعنی قصد ايجاد طلاق، خوانده شود و بايد دو مرد عادل آن را بشنوند، همچنين صيغه طلاق بايد منجّز و بدون قيد و شرط باشد.
- (مساله 12) اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند ـ چنانچه مثلاً اسم زن او فاطمه باشد، بايد بگويد: «زَوْجَتی فاطِمَةُ طالِقٌ»؛ يعنی: «زن من فاطمه رهاست»؛ و اگر بخواهد ديگری را وكيل كند، آن وكيل بايد بگويد: «زَوْجَةُ مُوَكِّلی فاطِمَةُ طالِقٌ» يعنی: «زن موكِّل من، فاطمه رهاست».
- (مساله 13) پدر و جدّ پدری ديوانه ای كه از كودكی ديوانه بوده، در صورتی كه به مصلحت ديوانه باشد، می توانند زن او را طلاق دهند و چنانچه پس از بلوغ ديوانه شده باشد با اجازه حاكم شرع می توانند زن او را طلاق دهند.
- (مساله 14) اگر مردی زنی را فريب دهد تا از شوهر خود طلاق بگيرد و زن او شود و او به اختيار خود طلاق دهد، طلاق و عقد آنها صحيح است، هر چند آن دو بد كردهاند.
- (مساله 15) زنی كه به عقد موقت درآمده، طلاق ندارد و رها شدن او به اين است كه مدتش تمام شود يا مرد مدت را به او ببخشد، به اين ترتيب كه بگويد: «بقيه مدت را به تو بخشيدم و تو را برئ الذمّه كردم». و در اين صورت شاهد گرفتن و پاك بودن از حيض يا نفاس لازم نيست.
اقسام طلاق
طلاق بر دو قسم است: «طلاق بائن» و «طلاق رجعی».
الف ـ طلاق بائن:
- (مساله 16) «طلاق بائن» طلاقی است كه پس از آن مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند؛ يعنی بدون عقد او را به همسری خود برگرداند. طلاق بائن بر شش قسم است:
1 ـ طلاق دختری كه نُه سال او تمام نشده باشد.
2 ـ طلاق زنی كه زمان حيض شدن او پايان يافته و يائسه شده باشد.
3 ـ طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكی نكرده است.
4 ـ طلاق سوم زنی كه او را سه مرتبه طلاق داده اند.
5 و 6 ـ طلاق «خُلع» و «مبارات»
و غير اينها را «طلاق رجعی» میگويند كه احكام هر يك در مسائل آينده بيان خواهد شد.
- (مساله 17) صيغه طلاق رجعی با صيغه طلاق بائن، در غير از خلع و مبارات، به يك صورت است كه در مسأله «12» بيان شد و صيغه طلاق خلع و مبارات در مسائل آينده بيان می شود.
طلاق خُلع و مبارات:
- (مساله 18) «طلاق خلع» طلاقی است كه در آن زن به هر دليل از شوهرش بيزار شده و به هيچ وجه حاضر به زندگی با او نباشد، در اين مورد، زن مهر يا مال ديگر خود را، چه بيشتر از مهر باشد يا كمتر، به شوهر می بخشد تا در برابر آن بخشش، او را طلاق دهد.
و «طلاق مبارات» طلاقی است كه زن و شوهر هيچ كدام يكديگر را نخواهند و زن مهرخود يا مال ديگری را به مرد ببخشد كه او را طلاق دهد. تفاوت طلاق خلع با طلاق مبارات در اين است كه:
1- در طلاق خلع، زن از شوهر بدش می آيد، ولی در مبارات زن و شوهر از يكديگر بدشان میآيد و هيچ كدام يكديگر را نمی خواهند.
2- مالی كه شوهر در طلاق مبارات میگيرد نبايد از مهر بيشتر باشد، بلكه احتياط اين است كه از مهر كمتر باشد، ولی در طلاق خلع اگر بيشتر هم باشد اشكال ندارد.
- ا(مساله 19) گر شوهر شخصا بخواهد صيغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه مثلاً نام زن او فاطمه باشد، بايد پس از بخشش زن، مرد بگويد: «زَوْجَتی فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ»؛ يعنی: «زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشيد طلاق خلع دادم، او رهاست» و جمله: «هِی طالِقٌ» بنابر احتياط واجب است. ولی اگر بخواهد ديگری را وكيل كند بايد اول زن، آن شخص را وكيل خود در بخشش مهر يا مال ديگر كند و سپس مرد او را وكيل در اجرای طلاق نمايد، پس وكيل، در صورتی كه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، بگويد: «عَنْ مُوَكِّلَتی فاطِمَةُ بَذَلَتُ مَهْرَها لِمُوَكِّلی مُحَمَّد لَيَخلَعَها عَلَيهِ»؛ يعنی: «از جانب موكّله خودم فاطمه، مهر او را به موكّل خودم، محمّد بخشيدم تا او را طلاق خلع دهد»، پس از آن بلافاصله بگويد: «زَوْجَهُ مُوَكِّلی خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ»؛ يعني: «زن موكّل خودم را در مقابل آنچه بخشيد طلاق خلع دادم، او رهاست». و اگر زن غير از مهر چيز ديگری را بخشيده باشد، وكيل بايد به جای كلمه «مَهْرَها» نام آن چيز را ببرد، مثلاً اگر صد هزار تومان بخشيد بگويد: «… بَذَلتُ مِأَهَ أَلْف تومان …». و بنابر احتياط وكيل، بخشش را از طرف مرد قبول كند و بگويد: «قَبِلتُ ذلِكَ» و بعد صيغه خلع را بخواند، همچنين است اگر خود شوهر بخواهد صيغه را بخواند.
- (مساله 20) اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق مبارات را بخواند ـ چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بايد بگويد: «بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَةَ عَلی هذَا المِقْدارِ مِن مَهْرِها فَهِی طالِقٌ»؛ يعنی: «طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در برابر مقدار از مهر او، پس او رهاست» و اگر ديگری را وكيل كند، وكيل بايد بگويد: «بارَأتُ زَوْجَهَ مُوَكِّلی فاطِمَةَ عَلی هذَا المِقْدارِ مِنْ مَهْرِها فَهِی طالِقٌ»؛ يعنی: «طلاق مبارات دادم زن موكّلم فاطمه را در برابر اين مقدار از مهر او، پس او رهاست» و در هر دو صورت اگر به جای كلمه «عَلی هذَا المِقْدارِ مِنْ مَهْرِها»، «بِهذَا المِقْدارِ مِنْ مَهْرِها» بگويد اشكال ندارد. و اگر مالی كه زن بخشيده از مهر نباشد بايد به جای مهر «عَلی ما بَذَلَتْ» بگويد.
- (مساله 21) صيغه طلاق خلع و مبارات بايد به عربی صحيح خوانده شود، ولی اگر زن برای آنكه مال خود را به شوهر ببخشد، مثلاً به فارسی بگويد: «برای طلاق، فلان مال را به تو بخشيدم» و شوهر هم قبول كند اشكال ندارد.
- (مساله 22) اگر زن در بين عدّه طلاق خلع يا مبارات، از بخشش خود برگردد، شوهر می تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد. و اگر مرد نمیتواند رجوع كند، مثل اينكه زن عدّه نداشته باشد يا طلاق سوم او باشد، در اين صورت رجوع كردن زن نيز محل اشكال است.
ب ـ طلاق رجعی:
- (مساله 23) در طلاق رجعی، مرد به دو شكل میتواند به زن خود رجوع كند و از طلاق، اعلام انصراف نمايد:
1- حرفی بزند كه معنايش اين باشد از طلاق منصرف شده و او را دوباره همسر خود قرار داده است.
2- به قصد رجوع، كاری انجام دهد كه بفهمد رجوع كرده است، مثل اينكه با او نزديكی كند يا او را ببوسد.
- (مساله 24) مرد لازم نيست برای رجوع كردن شاهد بگيرد يا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اينكه كسی بفهمد بگويد: «به زنم رجوع كردم» صحيح است، ولی مستحب است شاهد بگيرند.
- (مساله 25) بر زنی كه طلاق رجعی داده شده احكام همسر شرعی جاریاست، بنابراين نفقه و فطره او بر شوهر واجب است و از يكديگر ارث میبرند و شوهر حق ندارد در عدّه با خواهر او يا زن پنجم ازدواج نمايد.
- (مساله 26) بر كسی كه همسر خود را طلاق رجعی داده حرام است در روزهای عدّه او را از خانهای كه هنگام طلاق در آن زندگی میكرده بيرون كند، ولی در بعضی مواقع، مانند اينكه زن كار حرامی را كه موجب حدّ است مرتكب شود يا ناشزه باشد، بيرون كردن او اشكال ندارد و بر زن نيز حرام است در روزهای عدّه برای كارهای غيرضروری بدون اجازه مرد از منزل خارج شود.
- (مساله 27) مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده اگر مالی از زن بگيرد و با او صلح كند كه ديگر رجوع نكند، در اين صورت رجوع كردن محل اشكال است.
- (مساله 28) پس از رجوع شوهر اگر زن ادعا كند عدّه او تمام شده بوده و رجوع بعد از عدّه واقع شده است ادعای او پذيرفته می شود.
- (مساله 29) اگر شوهر همسر خود را دو بار طلاق دهد و بعد از هر طلاق به او رجوع كند يا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق و گذشتن عدّه با او ازدواج كند، پس از طلاق سوم آن زن بر او حرام میشود، ولی اگر بعد از طلاق سوم به ديگری شوهر كند، با پنج شرط شوهر اول دوباره می تواند با آن زن ازدواج نمايد:
1 ـ عقد شوهر دوم دائمی باشد نه موقت، پس اگر مثلاً او را برای يك ماه يا يك سال متعه كند، بعد از آنكه از او جدا شد شوهر اول نمیتواند با او ازدواج نمايد.
2 ـ شوهر دوم بالغ باشد.
3 ـ شوهر دوم با او نزديكی و دخول كند. و بنابر احتياط واجب دخول در جلو باشد و به گونهای باشد كه هر دو لذت ببرند، بلكه احوط اين است كه انزال هم شده باشد.
4 ـ شوهر دوم طلاقش دهد يا از دنيا برود.
5 ـ عدّه طلاق يا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود.
- (مساله 30) اگر مردی سه بار صيغه طلاق را تكرار كند، بدون اينكه در ميان اين سه بار رجوع كرده باشد، يك طلاق محسوب میشود و دو طلاق ديگر لغو است، همچنين اگر بگويد: «هِی طالِقٌ ثَلاثا»؛ يعنی: «زن من سه طلاقه است» تنها يك طلاق محسوب می شود.
احكام و مسائل عدّه
عدّه طلاق:
- (مساله 31) پس از آنكه زن به هر دليل از شوهر خود جدا شد، خواه با خواندن صيغه طلاق باشد يا از موارد فسخ نكاح باشد يا با تمام شدن مدت و يا بخشيدن مدت توسط شوهر در عقد موقت، بايد مدتی را كه در شرع مقدس تعيين شده به عنوان «عدّه» صبر نمايد و در اين مدت از ازدواج با ديگری خودداری نمايد.
- (مساله 32) زنانی كه نياز به عدّه ندارند و می توانند پس از جدا شدن فورا شوهر كنند عبارتند از:
الف ـ دختری كه پيش از تمام شدن نُه سال به عقد كسی درآمده و پيش از نُه سال از او جدا شود.
ب ـ زنی كه به عقد كسی درآمده و شوهر با او نزديكی نكرده باشد.
ج ـ زنی كه زمان حيض شدن او پايان يافته و يائسه شده باشد.
- (مساله 33) زن دائمی كه نُه سال او تمام شده و يائسه نيست اگر شوهرش با او نزديكی كند و سپس طلاقش دهد، پس از طلاق بايد عدّه نگه دارد. و عدّه او سه پاكی است؛ يعنی پس از آنكه زن را بعد از پاك شدن از حيض طلاق دادند و هنوز در پاكی به سر میبرد، بايد صبر كند تا دو بار حيض و پاك شود و همين كه حيض سوم را ديد از عدّه خارج شده است و می تواند شوهر كند.
- (مساله 34) زنی كه حيض نمیبيند اگر يائسه نشده؛ يعنی در سن زنانی است كه حيض میبينند، چنانچه شوهرش با او نزديكی كرده باشد و بخواهد او را طلاق دهد بايد سه ماه با او نزديكی نكند و سپس او را طلاق دهد و پس از طلاق، زن بايد تا سه ماه قمری به عنوان عدّه صبر كند.
- (مساله 35) پايان عدّه زن آبستن به دنيا آمدن يا سقط شدن فرزند اوست، پس اگر به طور مثال زن بارداری را طلاق دهند و پس از چند ساعت نوزادش به دنيا آيد عدّهاش تمام میشود، ولی اگر از زنا آبستن شده باشد بنابر احتياط واجب بايد علاوه بر آنچه گفته شد سه پاكی يا سه ماه از زمان طلاق او بگذارد.
- (مساله 36) زنی كه به عقد موقت درآمده و مدت آن تمام شده يا شوهر مدت آن را بخشيده است از نظر عدّه يكی از صورت های زير را دارد:
1 ـ اگر شوهرش با او نزديكی نكرده باشد عدّه ندارد.
2 و 3 ـ اگر نه سال او تمام نشده يا يائسه باشد عدّه ندارد، هر چند شوهرش با او نزديكی كرده باشد.
4ـ اگر نه سال او تمام شده و يائسه نشده و شوهرش با او نزديكی كرده باشد، پس از آنكه مدت عقد موقت او به پايان رسيد يا شوهر ادامه مدت را به او بخشيد بايد به ترتيب زير عدّه نگه دارد:
الف ـ چنانچه حيض میبيند، بنابر احتياط مستحب به مقدار دو حيض يا دو پاكی، هر كدام كه بيشتر است، عدّه نگه دارد. یک حیض کفایت می کند.
ب ـ چنانچه حيض نمیبيند، بايد تا چهل و پنج روز عدّه نگه دارد.
ج ـ اگر حامله باشد و حيض نمیبيند، بنابر احتياط واجب به هر كدام از زاييدن يا چهل و پنج روز كه بيشتر است عدّه نگه دارد.
- (مساله 37) ابتدای عدّه طلاق از هنگامی است كه صيغه طلاق خوانده میشود، چه زن بداند طلاق داده شده يا نداند. بنابراين اگر پس از عدّه متوجه شود طلاق داده شده لازم نيست دوباره عدّه نگه دارد.
- (مساله 38) زنی را كه عدّه او سه ماه است اگر اول ماه طلاق دهند بايد سه ماه هلالی (قمری)؛ يعنی از موقعی كه ماه ديده میشود تا سه ماه عدّه نگه دارد و اگر در بين ماه طلاق دهند بايد بقيه ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسری ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگه دارد تا سه ماه تمام شود و اگر ماه اول بيست و نه روز بوده بنابر احتياط از ماه چهارم يك روز بيشتر حساب كند.
- (مساله 39) در مدت عدّه طلاق رجعی مخارج زن به عهده مرد است، ولی در مدت عدّه طلاق بائن نفقه او بر مرد واجب نيست مگر اينكه آبستن باشد، كه در اين صورت نفقه او بر مرد واجب است.
- (مساله 40) اگر زن يا مرد در عدّه طلاق رجعی بميرد ديگری از او ارث میبرد، ولی اگر در عدّه طلاق بائن، مانند طلاق خلع يا مبارات، يكی از آنان بميرد ديگری از او ارث نمیبرد، مگر اينكه در عدّه طلاق «خلع» يا «مبارات» زن از بخشيدن مال يا مهر خود به شوهر برگردد و شوهر هم مطلع شود و رجوع نمايد، كه در اين صورت اگر يكی از آنان در زمان عدّه بميرد ديگری از او ارث میبرد.
عدّه وفات:
- (مساله 41) زنی كه شوهرش از دنيا رفته بايد به ترتيب زير «عدّه وفات» نگه دارد:
1ـ اگر آبستن نباشد، بايد تا چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و از شوهر كردن خودداری نمايد، خواه شوهرش با او نزديكی كرده باشد يا نه، ازدواج دائم باشد يا موقت، صغيره باشد يا نه، بلكه اگر زن يائسه باشد نيز بايد عدّه نگه دارد.
2ـ اگر آبستن باشد، بايد هنگام زايمان عدّه نگه دارد، ولی اگر پيش از چهار ماه و ده روز زايمان كند بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند.
- (مساله 42) زن بايد در ايام عدّه وفات از انجام كارهای زير خودداری نمايد:
1 ـ پوشيدن لباس رنگارنگ، در صورتی كه زينت حساب شود.
2 ـ سرمه كشيدن.
3 ـ هر كاری كه زينت حساب شود، مانند آرايش.
ولی نظافت بدن و لباس، شانه كردن مو، گرفتن ناخن، رفتن حمام و سكونت در خانه تزيين شده مانعی ندارد.
- (مساله 43) اگر زن از روی عمد يا فراموشی و يا ندانستن مسأله در تمام يا قسمتی از زمان عدّه وفات يكی از محرماتی را كه در مسأله قبل گفته شد انجام دهد، هر چند گناه كرده ولی عدّه او به هم نمی خورد و لازم نيست آن را از سر بگيرد.
- (مساله 44) ابتدای عدّه وفات از هنگامی است كه زن از مرگ شوهر آگاه می شود.
- (مساله 45) اگر شوهر در جبهه جنگ يا به علت ديگری مفقود الاثر شود سه صورت دارد:
الف ـ زن يقين كند شوهر او از دنيا رفته است، كه در اين حالت بايد عدّه وفات نگه دارد و پس از عدّه میتواند ازدواج نمايد.
ب ـ يقين كند شوهر او زنده است، كه در اين صورت بايد به هر حال صبر كند و مخارج زندگی او از مال شوهر و اگر ندارد از صدقات و بيت المال تأمين می شود.
ج ـ نداند شوهرش زنده است يا نه، كه در اين صورت اگر پدر يا جدّ پدری يا وكيل شوهر مخارج زندگی او را از مال شوهر يا محلی ديگر تأمين كنند بايد صبر كند و اگر تأمين نكنند حاكم شرع آنان را وادار به تأمين میكند و اگر به هيچ شكل مخارج او تأمين نمی شود زن میتواند به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم شرع دستور دهد زن تا چهار سال پس از مراجعه صبر كند. و در اين مدت با هر وسيله ممكن تحقيق می كنند، اگر ثابت شد كه زنده است بايد صبر كند و اگر ثابت نشد، حاكم شرع به پدر يا جدّ پدری شوهر دستور میدهد كه زن را طلاق دهند و اگر ممكن نشد، خود حاكم شرع او را طلاق می دهد، و بنابر احتياط واجب، زن بعد از طلاق به مقدار عدّه وفات؛ يعنی چهار ماه و ده روز، عدّه نگه دارد و بعد میتواند شوهر كند. و چنانچه پس از عدّه، شوهر اول او پيدا شود حقی بر زن ندارد و اگر در بين مقدار عدّه طلاق پيدا شود حق دارد رجوع كند و اگر بعد از عدّه طلاق و قبل از پايان عدّه وفات پيدا شود احوط آن است كه رجوع نكند.
- (مساله 46) زنی كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عدّه وفات، شوهر كند و شوهر اولش از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است، ولی اگر شوهر دوم با او نزديكی كرده باشد بايد به مقدار عدّه طلاق صبر كند و شوهر اول با او نزديكی نكند و شوهر دوم هم بايد مهرالمثل؛ يعنی مهری مطابق مهر زنهايی كه مثل او هستند، را به او بپردازد و بنابر احتياط در مقدار تفاوت بين مهرالمثل و مهری كه قرار دادهاند مصالحه نمايند، ولی زن در مدت عدّه مخارجی از شوهر دوم طلبكار نيست و به او نيز حرام ابدی می شود.
مسائل متفرقه عدّه:
- (مساله 47) اگر زن بگويد عدّه ام تمام شده با دو شرط از او قبول می شود:
الف ـ زن مورد اتهام نباشد.
ب ـ از طلاق يا مردن شوهر او به قدری گذشته باشد كه در آن مدت تمام عدّه ممكن باشد.
- (مساله 48) زنی كه با او زنا شده اگر از زنا حامله شده باشد عدّه ندارد و ازدواج با او جايز است و اگر حامله نيست بنابر احتياط عدّه نگه دارد و بعد ازدواج كند. و بنابر احتياط از ازدواج با كسانی كه زنا را حرفه خود قرار داده اند خودداری شود، مگر اينكه به طور كلی دست بردارند و توبه آنان احراز شود.
- (مساله 49) اگر كسی با غير همسر خود به گمان اينكه همسر خود اوست نزديكی كند، چه زن بداند كه او شوهرش نيست يا گمان كند شوهرش می باشد، زن بايد عدّه نگه دارد و عدّه آن مثل عدّه طلاق است.
- (مساله 50) اگر با زنی كه میداند همسر او نيست زنا كند، چنانچه زن خيال كند آن مرد شوهر اوست بنابر احتياط واجب بايد عدّه نگه دارد.
- (مساله 51) عدّه ای كه زن در صورت آميزش اشتباهی با او بايد نگه دارد به مقدار عدّه طلاق است و در طی مدت عدّه شوهر نبايد با او نزديكی كند، ولی در صورتی كه زن بیشوهر باشد، كسی كه با نزديكی كرده میتواند در زمان عدّه با او ازدواج نمايد.
- (مساله 52) اگر زن يا مرد به خاطر يكی از عيوبی كه گفته شد، پس از نزديكی عقد را به هم بزنند يا به علت شير دادن يا مرتد شدنِ يكی از آن دو پس از نزديكی، عقد آنان به هم بخورد، زن بايد عدّه طلاق نگه دارد، ولی اگر شوهر مرتد فطری[2] شود و عقد به هم بخورد، زن بايد عدّه وفات نگه دارد.
- (مساله 53) زنی كه رحمش را برداشته يا لوله های رحمش را بسته است باز هم بنابر احتیاط واجب است عدّه نگه دارد.
لعان
- (مساله 54) مرد حق ندارد به مجرد احتمال يا گمان و يا شايعههای بیاساس به زن خود نسبت زنا دهد، و يا فرزندی را كه از زن او متولد شده و ممكن است از او باشد از خود نفی كند. و اگر به زن نسبت زنا داد حدّ قذف بر او جاری می شود؛ مگر اينكه چهار شاهد عادل نزد حاكم شرع بر آن اقامه كند و يا نزد حاكم شرع «لعان» كند كه در اين صورت بر زن حدّ زنا جاری می شود. ولی اگر در مقابلِ لعان مرد، زن نيز نزد حاكم شرع لعان كند حدّ از او نيز برطرف می شود.
- (مساله 55) لعان يا برای اثبات زنای زن است و يا برای نفی فرزندی كه از او متولد شده است و بايد نزد حاكم شرع انجام شود. و كيفيت لعان در اوايل سوره «نور» بيان شده است و شرايط و احكام آن نيز در كتاب های مفصّل آمده است.
- (مساله 56) پس از انجام لعان احكام زير بر آن جاری میشود:
1 ـ زن و شوهر از يكديگر جدا می شوند.
2 ـ زن بر اين مرد حرام ابدی می شود.
3 ـ حدّ از كسی كه لعان كرده برطرف می شود.
4ـ در لعان برای نفی فرزند، خويشاوندی بين فرزند و اين مرد و خويشان او برطرف می شود و از يكديگر ارث نمیبرند، ولی بين اين فرزند و مادر و خويشان مادری، خويشاوندی ثابت است و از يكديگر ارث میبرند.
[1]. برگرفته از وسائل الشيعة، كتاب الطلاق، باب 1 از ابواب «مقدمات الطلاق و شرائطه»، حديث 5 .
[2]. «مرتد فطرى» كسی است كه مسلمان زاده باشد و بعد مرتد شود.
دیدگاهتان را بنویسید