کرامت انسان و غیبت
کرامت انسان و غیبت
«ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا……لايَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ….». حجرات/12
در تفسیر شریف « بیان السعادة » این چنین است:
اى لا يذكر بعضكم بعضا بالسّوء في غيبته، و الغيبة ان تظهر بلسانك أو بسائر جوارحك بالتّصريح أو بالكناية و التّلويح عيبا للمؤمن قد ستره اللّه عليه في غيابه، و حيث لم يكن يعلم بإظهارك، و امّا العيوب الّتى لم تكن في المؤمن فنسبتها اليه في حضوره و غيابه تكون بهتانا و تكون اشدّ من الغيبة، و يظهر ممّا ذكرنا في سورة البقرة في بيان قوله تعالى:
وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وجه حرمة السّخريّة بالمؤمن و لمزه و نبزه باللّقب السّوء و الظّنّ به و تجسّس عورته و الغيبة له و البهتان له، و يظهر أيضا سرّ كونها اشدّ من الزّنية، و قد ذكر في الفقه الموارد الّتى يجوز الغيبة فيها، و عن الصّادق (ع) انّه سئل عن الغيبة فقال: هو ان تقول لأخيك في دينه ما لم يفعل، و تبثّ عليه امرا قد ستره اللّه عليه لم يقم عليه فيه حدّ، و في رواية: و امّا الأمر الظّاهر فيه مثل الحدّة و العجلة فلا، وعن الكاظم (ع) من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه ممّا عرفه النّاس لم يغتبه، و من ذكره من خلفه بما هو فيه ممّا لا يعرفه النّاس اغتابه، و من ذكره بما ليس فيه فقد بهته، و في حديث: قولوا في الفاسق ما فيه كى يحذره النّاس، و في اخبار عديدة مضمون قول النّبىّ (ص): ايّاكم و الغيبة فانّ الغيبة اشدّ من الزّنا، ثمّ قال: انّ الرّجل يزني و يتوب فيتوب اللّه عليه، و انّ صاحب الغيبة لا يغفر له الّا ان يغفر له صاحبه، و الغيبة المحرّمة تكون للمؤمن أو للمسلم مطلقا أو لمن قبل صورة الإسلام منتحلا كان أو مسلما أو مؤمنا. (تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة ج4 ص104)
ترجمه:
پاره ای از شما برخی دیگر را در پنهان به بدی یاد مکنید.( حجرات/12)
و غیبت آن است که با زبانت یا دیگر جوارحت(به طور تصریح یا کنایه و اشاره و غیر صریح) عیبی را که الله تعالی آن را برای او پوشانده آشکار نمایی و در حالتی که ظاهر نبوده با اظهار تو معلوم شده و آشکار گردیده شود.
و امّا عیوبی که در مؤمن نبوده نسبت آن ها چه در حضور و چه در غیاب وی بهتان میباشد و حرمت آن شدیدتر از غیبت است.
و از امام صادق (ع) در رابطه با غیبت سؤال شد پس حضرت به وی گفتند آن است که آنچه انجام نمیشود و وی انجام داده در رابطه با او بگوئی و پخش نمائی حال آنکه آن امر را الله تعالی پوشیده در حالی که حدّی هم بر او اجرا نگردیده است. و در روایت دیگری این چنین است: که چیزی که در انسان آشکار است مثل جنون یا شتاب زدگی پس آن بلامانع است.
و از امام کاظم (ع) رسیده که هر کس شخصی را در خفای او با آنچه مردم میشناسند ذکر نمود پس آن غیبت نیست. و هر کس آنچه را مردم در خفا نمیشناسند اظهار نمود آن همانا غیبت است. و هر کس آنچه را در شخص نیست ذکر نمود بهتان است.
و در حدیث است که آنچه در فاسق است پس بگوئید تا مردم از او برحذر شوند.
و در اخبار فراوان مضمون قول النبی(ص) وارد شده که «برحذر باشید از غیبت» و این که صاحب غیبت مغفورله نیست مگر آن که صاحب او بیامرزد او را.
و غیبت محرّمه(تحریم شده) برای مؤمن یا مسلم به طور مطلق میباشد بلکه برای هر کس اسلام را پذیرفته گرچه مسلمان یا مؤمن واقعی نباشد.
و التّحقيق انّ رؤية العيب من العباد بل من مطلق خلق اللّه ليست الّا من نظر ردىّ خسيس و هو النّظر الى الأشياء مباينة للحقّ المقوّم الصّانع لها مع الغفلة عن الحقّ تعالى و صنعه، و مع النّظر الى النّفس و الاعجاب بها، أو مع الغفلة عنها و عن عيوبها، و إذا أراد اللّه بعبد شرّا بصرّه عيوب غيره و أعماه عن عيوب نفسه، و ذكر الأشياء و تعييبها في الحقيقة راجع الى تعييب الصّنع، و الغفلة عن الصّانع و صنعه حين النّظر الى المصنوع كفر للصّانع، و الغفلة من النّفس و عيوبها مذموم، و رؤية النّفس و الاعجاب بها أصل جميع الشّرور، فرؤية السّوء من غير الإنسان قبيحة، و رؤيته من الإنسان أقبح، و من المنتحل للإسلام اشدّ قبحا، و من المسلم اشدّ قبحا، و من المؤمن اشدّ قبحا، و ذكره في غيابه أو حضوره بسوء لا قبيح أقبح منه حتّى نسب الى الخبر انّه اشدّ من سبعين زنية مع الامّ تحت الكعبة، و لذلك نسب الى عيسى (ع) انّه مرّ مع الحواريّين على جيفة كلب منتنة فقال الحواريّون: ما أنتنه ..! فقال عيسى (ع): ما ابيض أسنانه ..! و روى انّ نوحا مرّ على كلب كريه المنظر فقال نوح: ما أقبح هذا الكلب فجثا الكلب و قال بلسان طلق ذلق: ان كنت لا ترضى بخلق اللّه فحوّلنى يا نبىّ اللّه، فتحيّر نوح و اقبل يلوم نفسه بذلك و ناح على نفسه أربعين سنة حتّى ناداه اللّه تعالى الى متى تنوح يا نوح؟ فقد تبت عليك، و عن النّبىّ (ص): المؤمن إذا كذب بغير عذر لعنه سبعون الف ملك و خرج من قلبه نتن حتّى يبلغ العرش، و يلعنه حملة العرش و كتب اللّه عليه بتلك سبعين زنية أهونها كمن يزني مع أمّه، و الكذب قبيح من كلّ أحد خصوصا من المؤمن لكن غيبة المؤمن أقبح منه بمراتب، و عنه (ص): من آذى مؤمنا فقد آذاني، و من آذاني فقد آذى اللّه، و من آذى اللّه فهو ملعون في التّوراة و الإنجيل و الزّبور و الفرقان، و هو ما ذكرنا في سورة البقرة من انّ غيبة المؤمن و ذكره بسوء في غيابه و حضوره و ايذاءه كلّها راجع الى صاحبه، فمن اغتاب مؤمنا و ذكره بسوء كان كمن اغتاب صاحبه و ذكره بسوء، و اغتياب صاحبه الّذى هو أعظم آيات اللّه و ذكره بسوء فوق جميع المعاصي و غايتها كما قال تعالى: ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ و استهزؤا بها، و قال (ص): من اغتاب مؤمنا بما فيه لم يجمع اللّه بينهما في الجنّة أبدا، و من اغتاب مؤمنا بما ليس فيه انقطعت العصمة بينهما، و كان المغتاب في النّار خالدا فيها و بئس المصير، فالغيبة بما ليس في المؤمن تجمع خواصّ الغيبة و الكذب جميعا، و قال (ص): انّه يؤتى بأحد يوم القيامة يوقف بين يدي اللّه و يدفع اليه كتابه فلا يرى حسناته فيقول: إلهي ليس هذا كتابي! لانّى: لا ارى فيها طاعتي! فيقول له: انّ ربّك لا يضلّ و لا ينسى، ذهب عملك باغتياب النّاس، ثمّ يؤتى بآخر و يدفع اليه كتابه فيرى فيه طاعات كثيرة فيقول: ما هذا كتابي! فانّى ما عملت هذه الطّاعات! فيقول: لانّ فلانا اغتابك فدفعت حسناته إليك، و قال (ص): كذب من زعم انّه ولد من حلال و هو يأكل لحوم النّاس بالغيبة و اجتنبوا الغيبة فانّها ادام كلاب النّار. (تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة ج4 ص104)
ترجمه:
تحقیق در مورد مطلب فوق آن است که دیدن عیب بندگان و مطلق مخلوقات الهی جز بخاطر فکر و نظر پست و فرومایگی نیست. و نظر و فکر فرومایه به خاطر رؤیت کردن اشیاء، جدای از حق تعالی که مقوّم و قوام دهنده و سازنده آنان است. یا غفلت از حق تعالی و صنعت و هنر الهی و از طرفی نگاه شخص به خویش و اعجاب و خودبینی. و خود را زیبا دانستن و عیوب نفس را ندیدن و غفلت از خود میباشد. هنگامیکه خدای تعالی اراده شری به بندۀ خود کند عیوب غیر و دیگران را به او نمایان میکند و از عیوب وی او را نابینا میکند.
پوشیده مباد که عیب بر اشیاء عالم در حقیقت برگشت به عیب گذاری بر صنعت الهی است. و غفلت از سازندۀ اشیاء و از هنر و صنعت وی هنگام نظر به مصنوعات کفر و ناسپاسی به سازنده آن است.
غفلت از خود و عیوب خود مذموم و نکوهیده است. خودبینی و نیکو دانستن خود، ریشۀ همۀ بدی ها است.
پس بد دیدن از غیر انسان زشت است و بد دیدن از انسان زشت تر و بد دیدن از تازه مسلمان زشتی بیشتری دارد و از مسلمان زشتی بیشتر از آن است و یا دو چندان است و بد دیدن از مؤمن نهایت و بالاترین زشتی را دارد.
نام مؤمن را در غیاب و یا حضور وی به بدی بردن از هیچ زشتی زشت تر نیست.
بدان جهت است که نسبت داده شده که عیسی(ع) با حواریون خود به مردار سگی که بوی تعفن میداد مرور میکردند آنان گفتند: چقدر بوی بدی میدهد! جناب عیسی(ع) گفت: چه دندان های سفیدی دارد.
و روایت شده نوح(ع) بر سگ زشت منظری عبور کرد، پس وی گفت: این سگ چقدر زشت است، سگ زانو زد و با زبان زیبا گفت: از آفرینش الهی خوشنود نیستی پس ای نبی الله مرا تغییر ده. پس نوح پیامبر سرگردان شد و شروع به سرزنش کردن خود کرد و چهل سال شیون و گریه بر خود نمود تا این که الله تعالی ندا داد: ای نوح تا چه هنگام ناله و شیون میکنی؟ پس همانا من درگذشتم و احسان به تو نمودم.
از نبی اکرم(ص) نقل شده: یک نفر مؤمن هنگامیکه بدون عذر دروغ میگوید هفتاد هزار ملک او را لعن میکنند و بوی گندی از قلب او خارج میشود و به عرش میرسد و حاملان عرش وی را لعن میکنند. کذب قبیح است، از هر کس که صادر شود به ویژه از مؤمن، لکن غیبت مؤمن به مراتب زشت تر است.
از نبی اکرم(ص) نقل شده: هر کس مؤمنی را آزار دهد، همانا مرا آزار داده است و هر کس مرا آزار دهد الله تعالی را آزار داده است و هر کس خدای تعالی را آزار دهد پس همانا وی در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است.
همانا غیبت مؤمن و بد نام بردن وی در غیاب و حضور، و آزار وی همه برگشت به صاحب وی میکند.
غیبت نمودن صاحب اش یعنی انسان مورد غیبت قرار گرفته شده که وی اعظم آیات الهی است و بدنام بردن او فوق همۀ معاصی است، بلکه نهایت معاصی میباشد، همچنان که الله تعالی فرموده: پایان کسانی که بدی (بدرفتاری) کردند از نوع بدترین بدی ها همانا تکذیب آیات الهی است و به دنبال آن نیز به استهزاء و سخریه میگیرند.
رسول اکرم(ص) فرمود: کسی که غیبت مؤمنی را با توجه به آنچه در او است بکند، الله تعالی بین آن دو را در بهشت جمع نمیکند. و کسی که مؤمنی را به آنچه در او نیست غیبت کند ارتباط بین خود و صاحب غیبت را قطع میکند وشخص غیبت کننده همیشه در آتش است و همانا جایگاه بدی است. پس غیبت با توجه به آنچه در وی نیست خواص غیبت و کذب را هر دو دارد.
نبی اکرم(ص) فرمودند: شخصی روز قیامت در برابر الله تعالی میایستد و نامه وی به او داده میشود حسناتی در آن نمیبیند پس میگوید: این پرونده من نیست همانا من طاعتی در آن نمیبینم پس گفته میشود: پروردگار تو نه گمراه میشود و نه فراموش میکند، عمل تو به واسطۀ غیبت مردم رفته است. سپس کسی دیگر آورده میشود نامۀ وی به او داده میشود پس طاعات فراوان در آن میبیند، گوید: این پروندۀ من نیست زیرا من این طاعات را انجام نداده ام، پس خدای تعالی گوید: چون فلانی غیبت تو کرده حسنات وی به سوی تو آمده است.
رسول الله (ص) فرموده باشند: دروغ میگوید کسی که پندارد که از حلال زائیده شده حال آنکه گوشت های مردم را با غیبت میخورد. ای مردم از غیبت دوری کنید زیرا آن خورش سگ های آتش است.
«أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ» حجرات/۱۲
و لقد أتى بالاستفهام الانكارىّ و بالأحد للعموم و بأكل لحم الميّت من الأخ و بتأكيد مفهوم نفى الحبّ بعطف كرهتموه للمبالغة البالغة في النّهى عن الغيبة و تمثيل الغيبة بأكل لحم الميتة لانّ الأسماء قوالب المسميّات و لا حكم لها على حيالها، و من ذكر مؤمنا بسوء لا يكون ذلك منه الّا بتخلية المؤمن عن لطيفة ايمانه فذكره على لسانه و سماعه بسمعه بمنزلة لحمه الخالي عن الرّوح الممضوغ بفمه و الدّاخل في جوفه فانّ دخوله في جوفه من طريق سمعه كدخوله في جوفه من طريق حلقه، و لذلك ورد انّ السّامع للغيبة شريك المغتاب. (تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة ج4 ص105)
ترجمه:
خداوند تعالی میفرماید: آیا یک نفر از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ یقینا آن را زشت میدانید. (حجرات /۱۲)
در توضیح آیه باید گفت که استفهام انکاری و لفظ «اَحد» برای عموم و خوردن گوشت مردهی برادر و مفهوم دوست نداشتن با جمله «کَرِهْتُمُوهُ» برای مبالغه بسیار در دوری از غیبت میباشد. و نیز مثال آوردن به خوردن گوشت مردار برای آنست که اسماء قالبهای مسمیات هستند و حکمی برای آن اسماء بطور مستقل نیست.
کسی که مؤمنی را به بدی یاد کند آن همانا به خالی نمودن آن مؤمن است از لطیفه ایمان. پس ذکر او بر زبان انسان و شنیدن آن به شنوایی انسان به منزلهی گوشت خالی از روح بوده که آن گوشت را با دهان خود میجود و داخل معده خود میکند زیرا داخل نمودن آن از طریق شنوایی مثل داخل شدن در باطن است از راه حلق، بدان جهت وارد شده است که شنونده غیبت شریک غیبت کننده است.
توضیح:
دو نفر مؤمن با وصف ایمان و یا دو نفر انسان با وصف انسانیت از یک مبدأ ایمان یا انسان هستند بدین جهت آن دو نفر برادر ایمانی یا برادر انسانی اطلاق میشود همچنان که دو نفر از یک پدر و مادر تعبیر به برادر پدر و مادری میشوند. حال اگر شخض برادر ایمانی یا انسانی یا نسبی خود را تعییب کند لطمه به اصالت خود زده بدین جهت تحریم غیبت و بدگویی برادر دینی و حتی انسانی وارد شده است و چون این تعییب به لحاظ اصالت و منشأ برگشت به شخص غیبت کننده میشود. بنابراین این شخص برادر ایمانی یا انسانی خود را ذبح نموده و در این حالِ غیبت شروع به خوردن گوشت برادر ایمانی و انسانی خود میکند.
در موارد استثناء، حرمت غیبت به جهت آنست که نفس ایمان اقتضاء این موارد را دارد، مثلا در مورد استشاره افراد از یک نفر مؤمن در مورد مؤمن دیگر چون ایمان همانا تصدیق به الله و رسول اوست و بیان حقایق از خصوصیات ایمان است و شخص غیبت کننده قصد تحقیر از غیبت شده را ندارد بنابراین این مورد از موارد خوردن گوشت مردار برادر نیست.
و نیز موارد دیگر از قبیل فسق و تجاهر به گناهان بزرگ(کبائر)افراد مؤمن میباشد، زیرا شخص غیبت کننده با بیان موارد فسق و فجور برادر ایمانی یا انسانی خود در واقع نهی از منکر و جلوگیری از فساد جامعه نموده و این در جهت ارکان ایمان میباشد. در ضمن قصد تحقیر برادر خود را ندارد بلکه قصد نشان دادن شناعت و زشتی فسق و فجور و علنی بودن را دارد.
در ادامه آیه الله تعالی میفرماید«اتقو الله» یعنی رعایت حدود الهی را بکنید، غیبت مکنید اگر احیانا مرتکب شدید«ان الله تواب الرحیم» یعنی الله تعالی یقینا و حقا توبه پذیر و بسیار مهربان است.
سپس در آیه بعد در توضیح حرمت غیبت خطاب به کل انسان ها مینماید و میفرماید«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» حجرات/۱۳
ما شما را از جنس نر و ماده آفریدیم و برحسب گویش و مکان آب و هوا شعبهها و قبیلهها قرار دادیم تا اینکه همدیگر را بشناسید و تفاخر و تنابز(لقب بد دادن) مکنید. زیرا هر کدام از شما برتری دارید که آن فضیلت و برتری را چه بسا دیگری ندارد حتی در افراد یک قبیله و شعبه بنابراین جایی برای استهزاء و سخریه و بدگویی و بدبینی و نام بد بردن همدیگر نیست بلکه نتیجه این کار ما پی بردن به عظمت الهی است.
زیرا «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» یعنی گرامیترین شما در نزد الله تبارک و تعالی پرهیزکارترین شما هستند. پس کرامت و شرف به نسب، حسب، مال، جمال و کثرت اولاد نیست.
«والسلام علی من اتبع الهدی و علی عباد الله الصالحین»
دیدگاهتان را بنویسید